نقش قلـــم

  • خانه 
  • ورود 

ســــــراب

07 آبان 1392 توسط حسين زاده عيسي خندقي

در بيابانی دورافتاده، درحالی که قمقمه آبت خالی شده، يا شايد نه؛ اصلا آبی به همراه نداشته ای. تمام دغدغه ات، يا شايد تمام زندگی ات در چند قطره آب خلاصه می شود. چشمانت فقط در پی آب می دود. در فاصله ای دراز درياچه می بينی پر از آب، آب و آب.
دويدن با نهايت سرعت به سوی آب در حالی که می دانی و اطمينان داری که سراب است. يک مسابقه پر فراز و نشيب با عقلی که غيرمنطقی می داند وجود آب را در اين دشت زرد. با ياری پاهايی که از زمين خوردنهای پی درپی زخمی و خون آلودند و با تشويق دلی که از شدت تشنگی به هيچ صراطی مستقيم نيست.
هر لحظه که به خيال خودت به آب نزديکتر می شوی، لبهايت بيشتر از هم باز می شوند. نمی دانم از تشنگی است يا …
ديوانه وار فرياد می زنی و می خندی با تمام خوشبختی که از ديدن آب در دلت جمع شده و هنوز هم می دانی که سراب است. شايد يک بازی بچه گانه.
باز هم نزديک می شوی آنقدر نزديک که با يک قدم به آب می رسی. قدم آخر را با احتياط برمی داری و… يک سکوت کشنده.
آنقدر خيال آب برايت مقدس است که نمی خواهی باور کنی آنچه را گذشته است و مقام دل نيز والاتر از آن است که تقصيرش را گردن گيرد. فقط تو می مانی و شايد تنها کاری که می توانی بکنی بدوبيراه گفتن است به پاهای عجولی که به سرابت رسانده اند و چشمهای نفرين شده ای که آن راديده اند.
و در کنار تمام اينها حسرتی در گوشه تاريک دلت فرياد می زند و آرزويی که ای کاش در همان جهل لذت بخش و مستی غيرقابل وصف شناور بودم. سخت است حقيقت و به قول بزرگمهر موهبتی است جهالت.!!!

 1 نظر

آزادی بیان

07 آبان 1392 توسط حسين زاده عيسي خندقي

آزادی بیان معیاری است اساسی برای هرنوع جامعه چندصدایی ودموکراتیک… . نقض این آزادی همواره به نابودی سایر موازین حقوق بشر منجر می‌شود.. . در اکثر موارد، استعمال آن به نبود قانونی حکومتی که محدودیّت بیانی وضع کند، اشاره دارد.در اینجا «بیان» در مفهوم عام آن بکار رفته و شامل بیان‌های زبانی وغیر زبانی (مانند بیان تصویری یا اشاره‌ای)، نوشتاری و غیر نوشتاری می‌شود؛البته فلاسفه در تعریف بیان دقّت می‌کنند تا گفتارهایی مانند «سوگند دروغ دردادگاه» را - علیرغم اینکه زبانی هستند
از حیطهٔ بحث خارج کنند. مباحث آزادی بیان بجز «نبود قانون محدودکنندهٔ بیان» شامل موارد متفرّقهٔ دیگری هم می‌شودکه به عنوان نمونه می‌توان از آزادی از فشارهای اجتماعی و یا تهدیدهای اقتصادی (مانند تهدید از دست رفتن تجارت، یا شغل)، سیاست‌های ویرایشی یک ژورنال علمی، سیاست خرید کتاب یک کتابخانه، و واقعیت‌های موجود در مورد بازتاب دیدگاه‌های مختلف در وسایل ارتباط جمعی نام برد…. پذیرش مفهوم آزادی بیان در جوامع امروزی گسترده بوده چنانچه در اعلامیّه‌های حقوق بشر و قانون‌های اساسی گنجانده شده‌است (به عنوان مثال متمّم اوّل قانون اساسی ایالات متّحدهٔ آمریکا). تلقّی شدن آن به عنوان یکی از «حقوق بشر» به آن جایگاه ویژهٔ اخلاقی و سیاسی داده‌است. در کنار پذیرش عمومی مفهوم آزادی بیان، از طرف دیگر توافقی عمومی نیز وجود دارد که باید برای آزادی بیان حد و مرز مشخّص کرد؛ .. به عنوان مثال در ایالات متّحدهٔ آمریکا محدودیّت‌های ذیل بر بیان وضع شده‌اند: سخنانی که به منافع اشخاص ضرر بزند (مانند تهمت، و افترا) یا سخنانی که به جامعه بصورت کلی صدمه می‌زنند (مانند سخنان وقیح آمیز)، ویا سخنانی که مخلّ نظم عمومی باشند (مثلاً سخنانی که باعث ایجاد وحشت عمومی شود)، و یا سخنانی که بصورت مستقیم حکومت آمریکا را مورد تهدید قراردهند (اگر چه موارد آن نادر بوده، ولی موارد استناد به قانون جهت خاموش کردن مخالفان دولت جهت تضمین امنیت ملّی وجود داشته‌است(..اما بر خلاف برخی از کشورها قوانینی که به ساکت کردن ادیان سازمان یافته توجه دارند با متمّم اول قانون اساسی آمریکا در تضاد هستند…
یکی از مجادله‌آمیزترین و بحث برانگیزترین مسائل در جوامع لیبرال امروزی مشخّص کردن دقیق حدومرزهای آزادی بیان است … اکثر اختلاف نظرها در مورد محدودیت‌های آزادی بیان حول و حوش موضوعات زیر است: ۱) محدودهٔ بیان چیست؟ مثلاً آیا صحنه‌های شهوت آمیز و یا آگهی‌های تبلیغاتی گونه‌ای از بیان هستند که دفاع آزادی بیانی را بتوان در مورد آن‌ها انجام داد. ۲) بیان ممکن است منجر به چه زیان‌هایی شود؟ نکتهٔ مهم این است که گاهی اوقات بیان نه تنها بیان یک سری جمله، بلکه انجام یک عمل نیز هست و آن عمل می‌تواند زیان‌آور باشد. مثلاً بدنام کردن یک نفر می‌تواند به او زیان برساند. گاهی اوقات اختلاف نظر در مورد اینکه آیا بیانی خاص زیان‌آور است یا نه وجود دارد (مثلاً مورد صحنه‌های شهوت‌آمیز)؛ یا اینکه اختلاف نظر در مورد اینکه آیا یک زیان نسبت داده شده واقعاً یک زیان است وجود دارد (مثلاً سخنرانی بر ضدّ یک حکومت که بسته به دیدگاه فرد می‌تواند واقعاً زیان آور باشد یا نباشد)؛ یا اینکه اگر فرض کنیم که زیان واقعی است، سؤال این است که زیان چقدر باید بزرگ باشد که محدودکردن بیان را توجیه کند؟ مثلاً آیا می‌توان سخنان توهین‌آمیز مذهبی را ممنوع کرد تا از آزار دیدن مذهبی‌ها جلوگیری کرد؟ پاسخ می‌تواند بستگی به این پیدا کند که آن سخنان توسط چه کسی بیان شده باشد، و یا اینکه آن سخنان در یک بحث جدی مطرح شده باشد، یا بصورت مسخره آمیز جهت آزردن افراد مذهبی. بجز این موارد بحث برانگیز، سؤال دیگری که مطرح است این است که آیا ممکن است بدون اینکه حقّ شخصی را از آزادی بیانش انکار کنیم، یا سعی در تعریف مرزهای آن بکنیم، شرایط بگونه‌ای باشد که ساکت کردن او کاری صحیح باشد. یکی از مشکلات عملی موجود این است که قانون گزاران و قضات نیاز به تمایزات دقیق بین «بیان قابل قبول» و «بیان غیر قابل قبول» دارند، ولی از طرف دیگر استدلالات کلی فلسفی معمولاً توانایی رسم مرزهای مشخص را ندارند. علاوه بر این بدلیل ترس از قدرت سیاسی و یا بدترکیب شدن قوانین، ممکن است جایز نباشد که ممنوعیت قانونی برای برخی بیان‌ها وضع کرد، ولی از نظر اخلاقی انتظار داشت که انسان‌ها آنها را نگویند (یعنی بیان آنها از نظر قانونی مشکلی نداشته باشد ولی کاری غیراخلاقی بحساب بیاید)

 نظر دهید »

حضور بعداز رحلت

07 آبان 1392 توسط حسين زاده عيسي خندقي

خطیب شهیر جناب حجه الاسلام حاج شیخ مرتضی اعتمادیان نقل کرده اند:

روزی در غرفه ای که آقای مجتهدی در آن مدفون هستند نشسته بودم در این هنگام سربازی وارد غرفه شد و هنگامی که عکس آقا را دید از من پرسید این آقا کیست؟

بنده هم به او گفتم :ایشان از اولیاء خاص خداست که صاحب کرامات زیادیست و توضیحاتی راجع به ایشان دادم او گفت من سه حاجت دارم که از این آقا طلب می کنم و رفت.پس از مدتها آن شخص به سراغم آمد و گفت یکی از حوائجی که داشتم این بود که دیگر نماز صبحم قضا نشود .هنگامی که از مشهد به قم آمدم همان شب اول که خوابیدم نزدیک صبح متوجه شدم که شخصی دستم را گرفته و می گوید حمیدجان برخیز نماز صبحت قضا نشود .گفتم الآن بلند می شوم دومرتبه مرا صدا زد و دستم را کشید وقتی از جای خود برخاستم هوا کمی روشن شده بود یک مرتبه دیدم آقای مجتهدی آنجا هستند ولی لحظه ای بعد دیگر ایشان را ندیدم و از آن روز هر روز صبح نا خودآگاه برای نماز از خواب بیدار می شدم.(التماس دعا)

 نظر دهید »

من از این گنبد دوار ستم ها دیدم...

31 شهریور 1392 توسط حسين زاده عيسي خندقي

 2 نظر
  • 1
  • 2

نقش قلـــم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس